پیشواز من

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خودکشی سیاسی

دوشنبه 92/2/23 11:35 عصر| | نظر

همیشه می گفت دخترم اگه بهم ثابت بشه تقی پور راست میگه، مثل یک مرد مواضعمو اصلاح می کنم و پشت سرش قرار می گیرم.

ولی من حرفای بابا رو در رابطه با قدیمی ترین رقیب سیاسیش باور نمی کردم.

البته تا قبل از ظهر امروز...

امروز رفته بودم دفتر بابا که دیدم تقی پور هم اونجاست و حسابی با هم گرم گرفته بودند. اول فکر کردم مثل تمام سیاسیون دارن تعارف بهم تیکه پاره می کنند.

اما بعد از گذشت یکساعت متوجه شدم بابا در مواجهه با تقی پورکاملا تغییر کرده

ببین تقی پور جان راستشو بخوای من تو رو همیشه ی جونور کلاش و ریاکار می دونستم... ولی

آهان وایسا... دخترم تو بگو من همیشه بعد از فحش و فترات به تقی پور چی می گفتم ؟

منم که ماتم زده بود گفتم شما می گفتید که اگر ی روز ثابت بشه شما یعنی آقای تقی پور راست می گفته، میرم پشتش قرار می گیرم

تقی پور رو به بابا کرد و گفت : شایسته می دونی عواقب این گردش مواضع تو کلی برات هزینه می ندازه

بابا گفت : آره فوقش طرفدارام می خوان بگن شایسته خائن اعدام باید گردد.... اما من خیالم راحته که وقتی حرف حق برام ثابت شد، مردونگی کردم و کار خدایی انجام دادم

.

.

.

آمده شدم تا شامم و بخورم که مثل هر شب مسیج خبری که مشترکش بودم مهمترین تیترش و برام فرستاد

مسیج و باز کردم

نوشته بود

شایسته خودکشی سیاسی کرد


پیش خودم گفتم این تنها خودکشی بدون گناه و دارای ثواب بود


------------------------------------------------------------------

این داستان را خودم و بر اساس تکالیف کلاس فیلمنامه نویسی استاد حامد محمدی (نویسنده فیلم های طلا و مس و حوض نقاشی) نوشتم