پیشواز من

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه رمضان

جمعه 86/7/20 2:47 عصر| | نظر

در وداع رمضان ...

 

گرچه غم می کشدم سوی جهان های دگر

خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر

 

عید با آینه و سبزه و قرآن آمد

سبزم از جلوه و از جلوت جان های دگر

 

سی سحر سر شد و از عشق نپرسیدم چیست

فرق این یک رمضان با رمضان های دگر؟

 

پشت این کوه، پر از دیو سپید است و سیاه

هفت خوان طی شد و شد نوبت خوان های دگر

 

دشت لبریز سواران فرو افتاده ست

شادمانم که سوارند جوان های دگر

 

عید شد عید، مبادا نگرانم باشید

نگران توام و دل نگران های دگر

 

در وداع رمضان ،چشم و زبان! گریه کنید!

کاش مان چشم دگر بود و زبان های دگر

                                                   نوزدهم مهر 1386

 

 


این قصه را بخوان

چهارشنبه 85/7/5 6:2 عصر| | نظر

شبی از شبها مردی خواب عجیبی دید ، او در عالم رویا دید پا به پای خداوند روی ماسه های ساحل دریا قدم می زند
و در همان حال ، در آسمان بالای سرش ، خاطرات دوران زندگی اش به صورت فیلمی در حال نمایش است او که محو تماشای زندگیش بود،

ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شن ها دیده می شود و آن هم وقت هائی است که او دوران پر درد و رنج زندگی اش را طی میکرده است.

بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش بود ، گفت : پروردگارا ، تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آورد و تو را دوست بدارد در تمام مسیر زندگی ، کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد .

پس چرا در مشکل ترین لحظات زندگیم ، فقط جای پای یک نفر وجود دارد ، چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم تنها گذاشتی؟

خداوند لبخند زد و گفت : بنده عزیزم ! من هرگز تو را تنها نگذاشته ام .

زمانی هائی که تو در رنج و سختی بودی ، من تورا روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامتی از موانع عبور کنی
از کتاب نشان لیاقت عشق